تراژدی جدیدی که با عبارت "مرگ" قلب کودکان گرسنه را می شکند.
با این حال، بادها بر خلاف برنامه ریزی شده توسط یک شبکه قاچاق که از هر یک از آنها بیش از 1000 دلار دریافت کرده بود، در کشتی و بادهای روی آن رخ داد، زیرا پس از اتمام سوخت آن بین قبرس و ترکیه گم شد. گازوئیل و سرنشینان آن با گرسنگی و تشنگی مواجه شدند و 14 نفر نفس های آخر را کشیدند، از جمله کودکی که جنازه او دو روز در کنار مادرش ماند تا اینکه زینب القاق کاری را انجام داد که یک مادر حتی با کابوس به سختی می توانست انجام دهد. او را به دریا انداخت تا آخرین آرامگاهش باشد، سپس وقتی خبرنگار «بیروت بینالملل» پس از زنده ماندن و بازگشت به خانه با دختری که همراه او در «کشتی مرگ» بود، از شدت عصبانیت شروع به گریه و زاری کرد. ” در سن 10 سالگی
اشک دل سوز
مادر داغدیده توضیح داد که فرزندش 3 روز پس از عبور از کشتی جان باخت و سپس به حمد حسن وزیر بهداشت لبنان به دلیل مراقبت نکردن از شوهر دیابتیاش حمله کرد و پرسید: من کجا هستم؟ به میشل عون، رئیس جمهور جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد و گفت: انشاءالله همانطور که دلم می سوزد، قلب سیاستمداران هم می سوزد. با این حال، در مورد مظنونان شبکه قاچاق غیرقانونی پناهجویان که از دیدگان پنهان هستند، چیزی ذکر نشده است: برهان قطریب و برادر همسرش احمد صفوان، از شهر "بنین" در منطقه عکار، همچنین در شمال. لبنان.
برادرشوهر صفوان کسی است که «با دهها نفر از اهالی شهرش موافقت کرد که سفر آنها به قبرس را از طریق یک قایق مجهز تضمین کنند و تمام داراییها، غذا و شیر خشک را از آنها گرفت و قول داد که آن را در دریا به آنها برساند. به گفته مجری «رادیو بینالمللی صوت بیروت» آنها از گرسنگی گریختند و در کشتی از گرسنگی جان باختند، زیرا پس از اتمام سوخت، راههایشان قطع شد و آب آشامیدنی و خوراکی وجود نداشت. در کشتی
یک کودک دیگر از گرسنگی جان باخت
در مورد خواهر کودکی که به داخل آب انداخته شده است، می شنویم که او در این ویدئو از آنچه که خودش شاهد بوده و چگونگی درگیری بر سر آب بین این گروه مهاجر که همه سعی می کردند بطری های آب را به دلیل در دسترس نبودن تهیه کنند، بازگو می کند. او به مادرش گفت که تشنه است و آب میخواهد، طبق آنچه العربیه خلاصه میکند. آن را از من برای نوشیدن نیز هست. برادر کوچکم از گرسنگی گریه میکرد و فریاد میکشید و تا دو روز روحش زنده بود تا مرد.
علاوه بر این، محمد سفیان محمد که به نوبه خود پسرش را در این سفر از دست داد، گفت: "به ما دروغ گفتند که برای ما غذا و نوشیدنی تهیه می شود در حالی که ما چیزی از آن پیدا نکردیم. پسرم درخواست کرد آبی بنوشد که آب بود. در دسترس نبود، به او آب نمک دادم و او 3 بطری کوچک از آن نوشید، شیر و نسکافه هم خورد، اما نتوانست مقاومت کند.